ܓܨآذربايجانღ•*•ღتراختورღ•*•ღعشقܓܨ
Azərbaycanღ•*•ღtiraxtorღ•*•ღaşk

درياچه ي اروميه دومين درياچه ي آب شور جهان نفسهاي آخرش را ميكشد. خشكي اين درياچه يعني نابودي آذربايجان؛ طبق برآورد كارشناسان حدود 8 ميليارد تن نمك در اين درياچه وجود دارد كه با خشك شدن آن نه تنها آذربايجان بلكه بسياري از استانهاي ديگر نيز زير نمك خواهند رفت. زمينهاي كشاورزي براي زراعت نامساعد خواهد شد و كلا زندگي در اين خطه ناممكن ميشود.

 

چندي پيش نمايندگان مجلس با طرح دو فوريت كمك براي نجات درياچه ي اروميه كه در قالب تخصيص بودجه مطرح شده بود, مخالفت كردند كه نمايندگان آذربايجان هم جزو آنها بودند.
حالا چرا و به چه علت حتي نمايندگان استانهاي آذربايجان هم مخالف اين طرح بودند, بماند اما سوال اساسي كه شايد به ذهن خيلي ها خطور كند اين است كه آيا با تخصيص اعتبار حتي بصورت كلان, درياچه ي اروميه نجات پيدا ميكند !!؟؟ علت اصلي خشكي درياچه ي اروميه چيست؟؟ كاملا مشخص است كه علت خشكي اين درياچه, سدهايي ست كه در مسير رودخانه هاي منتهي به اين درياچه, توسط دولت زده شده اند. اين سدها هستند كه مانع از رسيدن آب به درياچه ي اروميه شده اند ؛ اگر تنها 10% آب موجود در پشت اين سدها را براي پيوستن به درياچه اروميه, رها ميشدند الان نگين آذربايجان به چنين دردي دچار نميشد؛ همين الان هم اگر مسئولين اين كار را بكنند باز هم تاجايي ميتوان از مرگ اين درياچه كه درنهايت منجر به نابودي آذربايجان ميشود, جلوگيري نمود.
يك طرف صحبتم هم با آن نماينده ي مثلا محترميست كه پشت تريبون مجلس, سينه چاك ميكند و در نهايت بيشرمي ميگويد: «اعتباري را كه براي نجات درياچه اختصاص ميدهيد, همان پول را به مردم آذربايجان بدهيد تا به شهرهاي ديگر بروند و بجاي كشاورزي كار ديگري براي خود دست و پا كنند»؛ مگر در جنگ تحميلي كه اهواز و آبادان و خرمشهر و خيلي از شهرهاي ديگر زير مسلسل دشمن بعثي بودند, شهيد باكري ها و تجلاييها, گفتند كه مردم جنوب براي زندگي كردن به شهرهاي ديگر بروند؟؟؟ مگر با جانفشاني هاي آنها نبود كه پيروز جنگ 8 ساله شديم؟ حالا چه شد كه آقايان چاره كار را در كوچ ميليونها تورك زبان ميبينند؟
نگين آذربايجان نفسهاي آخرش را ميكشد و اين يك فاجعه ي بزرگ براي كل آذربايجان است.

Urmu golu son nafaslarin chakir
Turk millati dur sas ver
Urmu goluna nafas ver


آذربايجان ما درحال نابوديست آنوقت عده اي ابزار بدست گرفته, دعواي تراختور, شهرداري ميكنند !!!
كسانيكه تا ديشب همه جا شعار ياشاسين آذربايجان سرميدادند و دم از آذربايجان تيملري *** فرق ائله مز رهلري ميزدند الان طوري رفتار ميكنند كه انگار تابحال نه نام شهرداري به گوششان خورده و نه اصلا ميدانند در كدام ليگ كدامين كشور بازي ميكند!!!
فكر ميكنند فقط خودشان هستند كه تراختور را دوست دارند و هيچ كس بغير از آنها هيچ تعصبي به اين تيمها ندارند. نخير برادر من؛ غيرت و تعصب و دوست داشتن و عاشق شدن با تشكيل گروه و انتخاب لقب بوجود نمي آيد؛ آدم بايد دلش را عاشق كند. همه ي اين 30 ميليون تورك زبان دل دارند و از ته دلشان عاشق شده اند؛ اما آنها در درجه ي اول عاشق آذربايجانند؛ سپس تيمهاي آذربايجان را بخاطر آذربايجان ميپرستند. براي ما تراختور و شهرداري يكيست و موفقيت هردويشان آرزوي قلبيمان هست.
شما تافته ي جدا بافته نيستيد كه براي خود و ديگران جا تعيين ميكنيد. شما هم قطره اي از اين درياي خروشانيد كه پنج شنبه استاديوم سهند را به تسخير خود درخواهند آورد.
دوستان عزيز: در دربي آذربايجان, بجاي دعواي حمايت از تراختور يا شهرداري كه فقط و فقط باعث شادي دشمنان آذربايجان خواهيم شد, بياييد يكدل و يكصدا شويم براي حمايت از نگين آذربايجان و فرياد شعار:


آذربايجان دور سس وئر *** اورمو گؤلونه نفس وئر

traxtorchi.ir



bölümlər: Azərbaycan
تاريخ : ۲۷ مرداد ۱۳۹۰ | yazar : Araz

كميته انظباطي به خاطر بازي ديشب و فحش ها و توهين هاي هوادارن داماش گيلان تيم تراكتورسازي تبريز را از سه جلسه همراهي هواداران خود در ديدارهاي خانگي محروم كرد. به گفته كميته انضباطي هوادران تراكتورسازي حق نداشتند اين همه توهين و فحش را بشنوند. ميتوانستند گوشهاي خود را بگيرند تا كمتر دچار تخلف بشوند و يا آنهايي كه در منزل بودند ميتوانستند بازي را تماشا نكنند!!! لذا به دليل تخلف هواداران اين تيم در بازي مقابل داماش گيلان 3 جلسه محروميت براي ايشان در نظر گرفتيم.
اميد است هواداران پرشور و فهيم اين تيم از اين پس اين توهين ها را نشنوند تا دچار محروميت هاي اين چنيني نشوند!!!

 
اقدام هواداران داماش در شكستن صندلي هاي ورزشگاه حمله به اتوبوس حامل بازيكنان تيم تراكتورسازي و خسارت به ماشينهاي هواداران اين تيم و چاقو كشي و بستن جاده ها به جهت پيدا كردن هواداران آذربايجاني از روي پلاك ماشينها از حوادث طبيعي فوتبال بوده كه به هر چه پرشورتر شدن جو اين ورزش كمك شاياني ميكند!!!



bölümlər: Tiraxtor
تاريخ : ۲۴ مرداد ۱۳۹۰ | yazar : Araz

منيم اي نازلي دلداريم ، منيم اي درديمه درمان

منيم اي دولتيم ، واريم ، باغيشلا ، گئچ گناهيمدان

سالاندا سن مني بنده ، ياخينليق اولماسا سنده

اگر قانيمي تؤكسنده ، يولومدان دؤنمرم بير آن

شيريندير لبلرين دلبر ، او گول رخساريني گؤستر

يازيق كؤنلوم سني ايستر ، مني الدن سالير هجران

جمالين پرده يه سالما ، بو عاشيقدن اوزاق قالم

اگؤزومدن انتقام آلما ، مني قويما بئله حيران

بدخشان لعلي سنسن يار ، اوزون ياقوت كيمي پارلار

سنون حسنونده دير گلزار ، جماليندير نگارستان

منيم ايچين ليلي ، عمر انسان ، و يا بلقيس و صنعانسان

يادا بير ماه كنعانسان ، سنه اولسون جانيم قوربان

مني سنه مجنون ائتميش سن ، حياتدا محزون ائتميش سن

اوزونه مفتون ائتميش سن ، ائديبسن قلبيمي بريان

دئييرديم من سنين يارين ؟ كي اولدوم ايندي بيمارين

سنين نوراني رخسارين ، مني يانديردي ، اي جانان

نظامي اولدو بيچاره ، ائديب هجرانين آواره

تاپيلمير دردينه چاره ، اولوب جاري گؤزوندن قان

 



bölümlər: şerlər
تاريخ : ۲۴ مرداد ۱۳۹۰ | yazar : Araz


دختري بود نابينا
كه از خودش تنفر داشت
كه از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يكنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
« اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يك لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس حجله گاه تو خواهم شد »

**********
و چنين شد كه آمد آن روزي
كه يك نفر پيدا شد
كه حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد
و دختر آسمان را ديد و زمين را
رودخانه ها و درختها را
آدميان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست

**********
دلداده به ديدنش آمد
و ياد آورد وعده ديرينش شد :
« بيا و با من عروسي كن
ببين كه سالهاي سال منتظرت مانده ام »

**********
دختر برخود بلرزيد
و به زمزمه با خود گفت :
« اين چه بخت شومي است كه مرا رها نمي كند ؟ »
دلداده اش هم نابينا بود
و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسري با او نيست

**********

دلداده رو به ديگر سو كرد
كه دختر اشكهايش را نبيند
و در حالي كه از او دور مي شد گفت
« پس به من قول بده كه مواظب چشمانم باشي »

 






bölümlər: aşq hıkayələri
تاريخ : ۱۷ مرداد ۱۳۹۰ | yazar : Araz
 

بيرعمـــــــــوردوكي قاليبدي آلا گوزلرينده گــــوزلر

چوخ عجب دييل كي مندن آلا گــــــــوزلرينده گوزلر

بيليرم كي گوزله ييبسن منــــي،سوزلرين گواهدي

دئگوروم مني سوزون تك ،آلا گوزلرينده گوزلــــر؟

نئچه ركعت اولسا اولسون گوزوون شوكور نامازي

اوني دستمـــــــــــــاز آليبكي ،قئلا گوزلرينده گوزلر

گمي ديردنـــيزده ،سنسيز نئجه ساحيله يئتيشسين

سني گوزله يير كي لنگرسالا گوزلـــــــرينده گوزلر

سني گورمه يينجه گورمز ائله بيل گوزوم گوزوندي

نه يامـــــــــــــان قئفللانيبدي دالا گوزله رينده گوزلر

گلـــه سن ،بو پاسلي كونلوم دئيه بير بير اوز غميندن

بوغازي قه هر دوتاندا دولا گـــــــــــوزلرينده گوزلر

باخئشـــين سنين پته دي ،بو گوزوم هوسلي ميلچه ك

آري دان ايراق باتيبدي بالا گوزلرينـــــــــــده گوزلر

 



bölümlər: şerlər
تاريخ : ۱۲ مرداد ۱۳۹۰ | yazar : Araz

چهارشنبه 26 مرداد      ساعت 22:00 

 

     2 *** 3    

 

      0 *** 2     



bölümlər: Tiraxtor
تاريخ : ۱۰ مرداد ۱۳۹۰ | yazar : Araz

 

اي تانيرم بو آيدا منيم اوروجلاريمي گئرچك اوروج توتانلار

كيمي، نامازلاريمي، گئرچك ناماز قيلانلار كيمي، قوي .

مني سني اونودان يوخودان آييلت. اي دنيالارين تانريسي، اي

سوچلاري باغيشلايان الله بو آيدا منيم سوچلاريمي باغيشلاو

منيم چيركين ايشلريمدن گؤز اؤرت .

 



bölümlər: ordan burdan
تاريخ : ۶ مرداد ۱۳۹۰ | yazar : Araz

عزرائيل گئتدي بير چوبانين جانين آلسين گوردي

چوبان چورك يئير. چوبان دئدي گئل بورا بير ايكي تيكه چورك

يئع. عزرائيل بير ايكي لقمه اونون چوركينن

يئدي. سورا ايسته دي جانين آلسين گوردي ائليم مير

دئدي من سنون دوز چوركيوي يئميشسم ائليمرم .

پروردگار عالم امر ائيله دي من اونا اوتوز ايلده عمر وئرديم.

هر كس بيرينين چوركينن يئسه گرك هرمتين ساخليا.

 



bölümlər: nağılar


سايت تراكتور اف سي در سلسله مقالاتي تلاش نمود تا با همكاري هواداران روش هاي بهتري را در اعتراض به عملكرد هاي نادرست و بعضا مغرضانه ي داوران ارايه دهد.


اين مقالات بازتاب نسبتا مناسبي در بين هواداران داشت به طوري كه بالغ بر بيست هزار نفر به طور مستقيم و از طريق همين سايت بدان دسترسي يافتند و بيش از پانصد نظر مختلف نيز از جانب هواداران ارايه شد. نظراتي كه اكثرا بازتاب دهنده ي غناي فرهنگي و عمق تفكر و روشن بيني هواداران بود.

با مطالعه تمامي نظرات، سايت تراكتور اف سي سه گزينه ي برتر را در قالب نظرسنجي اي مطرح كرد كه تاكنون حدود 5000 نفر در اين نظر سنجي شركت كرده اند. آماري كه در مقايسه با ساير نظرسنجي هايي همچون نظر سنجي براي انتخاب واحد پول كشور كه در قالب كشوري برگزار مي شوند آماري قابل توجه است. در اين نظر سنجي تكان دادن دستمال سفيد 47% ، سوت ممتد 22% ، اعتراض مودبانه در قالب شعار 17% آرا را به خود اختصاص داده اند. البته به دليل حجم انبوه پيشنهادات گزينه ي چهارمي هم با عنوان ساير موارد (ترك ورزشگاه، سكوت، نشان دادن داور و غيره) مطرح شد كه اين گزينه نيز 13% آرا را به خود اختصاص داده است.

با اين حال بخش خبري 20:30 در گزارشي موارد ذكر شده در اين نظر سنجي ر ا "روش هاي نامتعارف اعتراض به داوري" ذكر كرده است. چنين به نظر مي رسد كه دست اندركاران اين برنامه روش هاي ذكر شده در اين نظرسنجي كه نشان از فرهنگ بالاي هواداران تراكتور است را نامتعارف مي دانند و براي مسوولان اين برنامه شكستن صندلي، تخريب ورزشگاه، فحش و ناسزا، استفاده از چاقو و غيره به عنوان روش هاي مرسوم و متعارف به شمار مي آيند. صدا و سيما به عنوان رسانه ي ملي بايد شيوه اي را اتخاذ كند كه مروج اخلاق باشد نه مبلغ بي اخلاقي. اگر تكان دادن دستمال سفيد همچون كشورهاي اروپايي در اعتراض به عملكرد داور از ديدگاه 20:30 عملكردي نامتعارف به شمار مي آيد بي شك از ديدگاه اين آقايان چاقوكشي در ورزشگاه عليه داور بهترين و متعارف ترين گزينه خواهد بود.

دوستان ميتونن به سايت http://www.webgardi2030.ir/ تشريف ببرن و تو نظر سنجي اعتراض خودشونو اعلام كنن.

 



bölümlər: Tiraxtor
تاريخ : ۴ مرداد ۱۳۹۰ | yazar : Araz

دوستم داري؟!


دختر پسري با سرعت 120 كيلومتر سوار بر موتور سيكلت

 

دختر: آروم تر من ميترسم

 

پسر: نه داره خوش ميگذره

 

دختر: اصلا هم خوش نميگذره تو رو خدا خواهش ميكنم خيلي وحشتناكه

 

پسر: پس بگو دوستم داري

 

دختر : باشه باشه دوست دارم حالا خواهش ميكنم آروم تر

 

پسر: حالا محكم بغلم كن(دختر بغلش كرد)

 

پسر: ميتوني كلاه ايمني منو برداري بذاري سرت؟ اذيتم ميكنه

 

و.....

 

روزنامه هاي روز بعد: موتور سيكلتي با سرعت 120 كيلومتر بر ساعت به ساختماني اثابت كرد موتور سيكلت دو نفر سرنشين داشت اما تنها يكي نجات يافت حقيقت اين بود كه اول سر پاييني پسر كه سوار موتور سيكلت بود متوجه شد ترمز بريده اما نخواست دختر بفهمه در عوض خواست يكبار ديگه از دختر بشنوه كه دوستش داره(براي اخرين بار)



bölümlər: aşq hıkayələri
تاريخ : ۳ مرداد ۱۳۹۰ | yazar : Araz

 

اولدوز ساياراق گوزله ميشم هر گئجه ياري

گج گلمه ده دير يار يئنه اولموش گئجه ياري

گؤزلر آسيلي يوخ نه قارالتي نه ده بير سس

باتميش گولاغيم گؤرنه دؤشور مكده دي داري

 

بير قوش آييغام! سويليه رك گاهدان اييلده ر

گاهدان اونودا يئل دئيه لاي-لاي هوش آپاري

 

ياتميش هامي بير آللاه اوياقدير داها بير من

مندن آشاغي كيمسه يوخ اوندان دا يوخاري

 

قورخوم بودي يار گلمه يه بيردن ياريلا صبح

باغريم ياريلار صبحوم آچيلما سني تاري!

 

دان اولدوزي ايسته ر چيخا گؤز يالواري چيخما

او چيخماسادا اولدوزومون يوخدي چيخاري

 

گلمز تانيرام بختيمي ايندي آغارار صبح

قاش بيله آغارديقجا داها باش دا آغاري

 

عشقين كي قراريندا وفا اولمياجاقميش

بيلمم كي طبيعت نيه قويموش بو قراري؟

 

سانكي خوروزون سون باني خنجردي سوخولدي

سينه مده أورك وارسا كسيب قيردي داماري

 

ريشخندله قيرجاندي سحر سويله دي: دورما

جان قورخوسي وار عشقين اوتوزدون بو قماري

 

اولدوم قره گون آيريلالي او ساري تئلدن

بونجا قره گونلردي ايدن رنگيمي ساري

 

گؤز ياشلاري هر يئردن آخارسا مني توشلار

دريايه باخار بللي دي چايلارين آخاري

 

از بس مني ياپراق كيمي هيجرانلا سارالديب

باخسان اوزونه سانكي قيزيل گولدي قيزاري

 

محراب شفقده ئوزومي سجده ده گؤردوم

قان ايچره غميم يوخ اوزوم اولسون سنه ساري

 

عشقي واريدي شهريارين گللي- چيچكلي

افسوس قارا يل اسدي خزان اولدي بهاري

 



bölümlər: şerlər
تاريخ : ۲ مرداد ۱۳۹۰ | yazar : Araz

پنجشنبه 3 شهريور      ساعت 22:00 

 

   5   ***   1  

     



bölümlər: Tiraxtor
تاريخ : ۱ مرداد ۱۳۹۰ | yazar : Araz

اولده فارسي اولموش آدي يازيليب سورا توركي آدي يازميشام

 

 1. ارسباران

 قراجه داغ – در شمال آذربايجان

 2. مشگين شهر

 خياو– در آذربايجان

 3. نقده

 سولدوز– در آذربايجان

 4. بناب

بين اوؤ– در آذربايجان

 5. تكاب

 تيكان تپه – در آذربايجان

 6. مياندوآب

 قوشاچاي – در آذربايجان

 7. تلخه رود

 آجي چاي – رودي كه از شمال تبريز مي گذرد

 8. ملكان

 ملك كندي – در آذربايجان

 9. سفيد رود

آرديندا اوخورون:

 


آرديني اوخو
bölümlər: Azərbaycan
تاريخ : ۱ مرداد ۱۳۹۰ | yazar : Araz

توي كافه‌ي فرودگاه يكي بود كه پشت سر هم سيگار مي‌كشيد؛

يكي ديگه رفت جلو گفت:
- بب…خشيد آقا! شما روزي چند تا سيگار مي‌كشين؟
- منظور؟
- منظور اينكه اگه پول اين سيگارا رو جمع مي‌كردين، به اضافه‌ي پولي كه به خاطر اين لامصب خرج دوا و دكتر مي‌كنين، الان اون هواپيمايي كه اونجاست مال شما بود!
- تو سيگار مي‌كشي؟
- نه!
- هواپيما داري؟
- نه!
- به هر حال مرسي بابت نصيحتت؛ ضمناً اون هواپيما كه نشون دادي مال منه

 



bölümlər: ordan burdan
تاريخ : ۱ مرداد ۱۳۹۰ | yazar : Araz

صداي پاي تو كه مي روي
و صداي پاي مرگ كه مي آيد...
ديگر چيزي را نمي شنوم...
همه چيز با هبوط اغاز شد ، شبهاي شعر ُ دلتنگيهاي بي دليل ، به پناهي كه رسيدم اما ...
پناهي براي من بهانه اي شد براي دلتنگي ، با خودم گفتم شايد پناهي داغ تنهايي تو را هم تازه كرده ...

من زنگي را دوست دارم
ولي از زندگي دوباره مي ترسم!
دين را دوست دارم
ولي از كشيش ها مي ترسم!
قانون را دوست دارم
ولي از پاسبان ها مي ترسم!
عشق را دوست دارم
ولي از زن ها مي ترسم!
كودكان را دوست دارم
ولي از آينه مي ترسم!
سلام را دوست دارم
ولي از زبانم مي ترسم!
من مي ترسم ، پس هستم
اين چنين مي گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولي از روزگار مي ترسم!



bölümlər: ordan burdan
yapraqlar: [1] [2]
arşıv
son yazılar
yoldaşlar
sayqac
ایندی بلاق دا : نفر
بوگونون گؤروشو : نفر
دونه نین گؤروشو : نفر
بوتون گؤروش لر : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
باخیش لار :
یازی لار :
یئنیله مه چاغی :